صفی علیشاه

صفی علیشاه

شمارهٔ ۲۹

۱

در عشق تو آن بهره که حاصل شود آخر

خونیست که جاری برخ از دل شود آخر

۲

مژگان توصف بسته چنین بی‌سببی نیست

بر هم زن صد قوم و قبایل شود آخر

۳

بر زلف تو دلبستگی ما بخطا نیست

دیوانه گرفتار سلاسل شود آخر

۴

اول بغمت سهل سپردم دل و غافل

کز زلف تو کارم همه مشکل شود آخر

۵

جز فکر تو از خاطر و جز یاد تو از دل

چون نقش بر آبست که زایل شود آخر

۶

هر طعنه که زد خال تو بر هستی عشاق

سهلست اگر حل مسائل شود آخر

۷

در راه غمت جان بسپردیم و روا بود

گر در طلبت طی مراحل شود آخر

تصاویر و صوت

نظرات