صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی

شمارهٔ ۱۰۴

۱

ز بسکه دیر شد ای دوست انتهای فراقت

برفت از نظرم روز ابتدای فراقت

۲

همین نه من بفراق تو مبتلا شدم و بس

به هر که می نگرم هست مبتلای فراقت

۳

مگر بشر بت وصلم کنی علاج که دیگر

به هیچ به نشود درد بیدوای فراقت

۴

دل حزین نشود هیچگه زیاد تو خالی

انیس جان نبود هیچکس سوای فراقت

۵

کنار من که فراقت نشسته جای تو خواهم

شود دمی که نشینی تو باز جای فراقت

۶

ز من جدا نشود لحظه فراق و چه خوش بود

اگر وفای تو هم بود چون وفای فراقت

۷

فراق هم بفراق تو مبتلاست نداند

صغیر با که دهد شرح ماجرای فراقت

تصاویر و صوت

نظرات