
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۱۳۵
۱
تنها براه دوست نباید ز جان گذشت
جز دوست هر چه هست بباید از آن گذشت
۲
باشد برون ز کون و مکان یار و در پیش
هر کس که رفت از سر کون و مکان گذشت
۳
آن مرحله است وادیت ای کعبهٔ مراد
کاول قدم براه تو باید ز جان گذشت
۴
آدم بهشت کوی ترا داشت در نظر
گندم بهانه کرد و ز باغ جنان گذشت
۵
بر آستان پیر مغان هر که سود سر
پایش ز رفعت از سر نه آسمان گذشت
۶
خواهد رسید بر دهن یار بی سخن
هر کسکه چون صغیر ز نام و نشان گذشت
نظرات