صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی

شمارهٔ ۳۳۹

۱

چون گل روی ترا در خور دیدار شدیم

نیست باک ار ببر خلق جهان خوار شدیم

۲

تا سر زلف گره گیر تو افتاد بدست

فارغ از کشمکش سبحه و زنار شدیم

۳

بدو صد دام فتادیم و پریدیم ولی

آخرالامر بدام تو گرفتار شدیم

۴

در ره عشق تو جز خویش ندیدیم حجاب

چون گذشتیم ز خود از تو خبردار شدیم

۵

ما تو بودیم و تو ما ما و تو پنداری بود

شکرلله بدر از پرده پندار شدیم

۶

شد کهن قصهٔ منصور بگو مفتی را

قصد ما کن که مهیای سر دار شدیم

۷

غیرت عشق چنان غیر برانداخت که ما

همه جا محو تماشای رخ یار شدیم

۸

ندهی تا به بها سر ندهندت سری

ما بدادیم سر و محرم اسرار شدیم

۹

فخر داریم بشاهان جهان تا چو صغر

بندهٔ شاه نجف حیدر کرار شدیم

تصاویر و صوت

نظرات