
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۴۶ - حکایت
۱
شیر خدا رهبر اهل یقین
حیدر صفدر شه دنیا و دین
۲
سوی قبورش بفتادی گذار
گفت که ای معتکفان مزار
۳
باغ و سرا سیم و زر و خانمان
آنچه نهادید شد از دیگران
۴
این خبر خانه و مال شما
چیست در آن مرحله حال شما
۵
بهر اجابت ز شه ارجمند
از طرفی گشت ندائی بلند
۶
کانچه که خوردیم از آن خورده بیش
سود نبردیم ز اموال خویش
۷
و انچه نهادیم به ملک جهان
حاصل ما زان نشد الا زیان
۸
و انچه از آن روی طمع تافتیم
پیش فرستاده کنون یافتیم
نظرات