سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

شمارهٔ ۱۷۵

۱

آن روز که او را غم خونین کفنی بود

هر گوشه کجا در ره او همچو منی بود

۲

تا مرغ دلم جای بکنج قفسی داشت

گویا که نپنداشت بعالم چمنی بود

۳

گر دوش ز می تو به شکستم عجبی نیست

پیمانه ی می در کف پیمان شکنی بود

۴

رفت از بر او هر کسی از تندی خویش

جز دل که از آن طره بپایش رسنی بود

۵

گفتم کسم آگه نشد از راز چو دیدم

افسانه ی من قصه ی هر انجمنی بود

۶

با مدعیانت نظری دیدم و مردم

تشریف وصال توام آخر کفنی بود

۷

تا جان نسپردی نشد آگاه ز حالت

پنداشت (سحاب) آنچه تو گفتی سخنی بود

تصاویر و صوت

دیوان سحاب اصفهانی به کوشش احمد کرمی - سحاب اصفهانی - تصویر ۱۲۵

نظرات