سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

شمارهٔ ۲۳۳

۱

این چه دام است ندانم که در آن افتادم؟!

کآشیان و گل و گلشن همه رفت از یادم

۲

به سوی من نظر زاهدی افتاده مگر

که چنین از نظر پیر مغان افتادم

۳

چرخ خواهد کند اجزای وجودم همه خاک

لیک جائی که به کوی تو نیارد بادم

۴

سر به پیچم اگر از صحبت رندان یارب

مبتلا ساز به هم صحبتی زهادم

۵

چون پی هجر وصالست و پی وصل فراق

نه ز هجران تو غمگین نه ز وصلت شادم

۶

صید من قابل فتراک نه اما چه شود

کز یکی زخم رسد بهره ای از صیادم؟

۷

باده بنیاد غم گیتی ام از دل بکند

ورنه یک دم غم گیتی بکند بنیادم

۸

مانع شاعریم غصهٔ دهر است (سحاب)

ورنه در دهر کسی نیست به استعدادم

تصاویر و صوت

دیوان سحاب اصفهانی به کوشش احمد کرمی - سحاب اصفهانی - تصویر ۱۷۱

نظرات