سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

شمارهٔ ۲۴۱

۱

به خاک پاکم کنید چندی فغان و غوغا پس از هلاکم

که شاید آن شوخ که یک ره آرد پی تماشا گذر به خاکم

۲

تو را توهم از این که خاکم مباد باد آورد به کویت

مرا تصور که از ترحم نمیدهی تو بباد خاکم

۳

به حیرتم زین که شوق تیغت چگونه بیرون نیاید از دل

چرا که از تیغ بی دریغت رسیده بر دل هزار چاکم

۴

زعشق پاکم اسیر حرمان زمن بتانراو گر نه چندان

حذر نبودی شدی ملوث هوس گر آلود به عشق پاکم

۵

همیشه گفتم ز رفتن جان رود زجان دردا و دردا

که جانم از جسم برفت و دردش نرفت از جان دردناکم

۶

اگر بباید که نیست باکم شود پشیمان ز کشتن من

(سحاب) نالم که تا ز کشتن چنان نداند که نیست باکم

تصاویر و صوت

دیوان سحاب اصفهانی به کوشش احمد کرمی - سحاب اصفهانی - تصویر ۱۷۵

نظرات