سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

شمارهٔ ۲۶۵

۱

به روی غیر چو نگذاریم که در بندم

زآستان توام به که رخت بر بندم

۲

هزار عقده فزون تر بود به رشته ی مهر

ز بس تو بگسلی و من به یکدیگر بندم

۳

چو من به خاک درت تاکسی نیابد راه

ره سرای تو را زآب چشم تر بندم

۴

عجب نه آتش شوق ار بسوزدش پر و بال

چو نامه ات به پر مرغ نامه بر بندم

۵

همان نبسته گشایم به کویش آن باری

که هر دم از ستم او پی سفر بندم

۶

دلم گرفت زو ضع جهان خوشا کنجی

که از جهان و زاهل جهان نظر بندم

۷

کمر به دلبری آن بت چو بست زاهد داد

(سحاب) اجازه که زنار بر کمر بندم

تصاویر و صوت

نظرات