
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۲۷۲
۱
چندید عتاب و ناز نخواهد هلاک من
از یک نگه به باد توان داد خاک من
۲
گو یک نظر به چاک گریبان او ببین
ناصح که طعنه زد به گریبان چاک من
۳
هر جا که بود درد و غمی در جهان نجست
جایی دگر به غیر دل دردناک من
۴
تا داندم زاهل هوس مایل من است
آه ار کنند آگهش از عشق پاک من
۵
ماند به تاک چشم من اما به جای اشک
خون جگر مدام تراود ز تاک من
۶
او را به بزم جای و مرا پیش پاسبان
بنگر که غیر با که بود یار پاک من
۷
صد چاک دیگر ار بگشایی مرا ز دل
عشقت نمیرود زدل چاک چاک من
۸
گفتم که؟ گشت باعث قتل (سحاب) گفت
گردون، ولی به سعی من و اشتراک من
تصاویر و صوت

نظرات