
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۲۸۰
۱
به زلف او همه دلهای دل فگاران بین
به بی قرار دگر جای بی قراران بین
۲
چو بزم وصل بود گو مباد گشت چمن
به جای عارض گل روی گلعذاران بین
۳
به بی وفائی یار و به بی ثباتی عمر
گواه عهد گل و موسم بهاران بین
۴
به گلشن آی و ز شوق عذار همچو گلت
هزار ناله زهر گوشه از هزاران بین
۵
اگر ندیده ای از زلف خویش تیره تری
به تیره روزی ما تیره روزگاران بین
۶
وفاست چون گنه ما خوشست عفو اما
به زیر تیغ امید گناه کاران بین
۷
جدا ز ماه رخ آن نگار همچو سحاب
روان ز چشم (سحاب) اشک همچو باران بین
نظرات