سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

شمارهٔ ۶

۱

شعله ور چون برق خواهم بی تو آه خویش را

تا کنم زان چاره ی روز سیاه خویش را

۲

نیست ناز و غمزه در فرمان او چون خسروی

کز خرابی منع نتواند سپاه خویش را

۳

شکوه ی او جرم ما وین جرم را دل عذر خواه

تا چه سان خواهیم عذر عذرخواه خویش را

۴

بس که باشد مایل خود شرم را بندد به خویش

کافگند بر خویشتن دایم نگاه خویش را

۵

من ندانستم بود کشتن سزای جرم مهر

ورنه زو پنهان نمیکردم گناه خویش را

۶

نیست میر کاروان را ایمنی ز آسیب راه

تا نباشد رهنما گم کرده راه خویش را

۷

گرچه پیر سالخوردی شد (سحاب) اما کند

صرف ماه خردسالی سال و ماه خویش را

تصاویر و صوت

دیوان سحاب اصفهانی به کوشش احمد کرمی - سحاب اصفهانی - تصویر ۱۱

نظرات