
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۱۱۹
۱
آتش گل را اگر باشد شراری، خال اوست
گر چراغ آیینه ای دارد، گل تمثال اوست
۲
سرو را این جلوه و سامان رعنایی کجاست
طوق قمری کی به حسن نغمه چون خلخال اوست
۳
بستر راحت مرا پهلوست در راه طلب
مرغ را چون خواب آید، بالش پر، بال اوست
۴
نیست پاکان را بجز در کار دنیا اعتبار
خلق را تعظیم مصحف از برای فال اوست
۵
عاجزیم، اما نه چندان کز کسی عاجز شویم
هر که از ما می تواند صرفه بردن، مال اوست
۶
کشتی ما شد بیابان مرگ همچون گردباد
موج این دریا همان از کینه در دنبال اوست
۷
چون توانم دیگری دیدن طلبکارش سلیم؟
رشک دارم من به چشم خود که در دنبال اوست
نظرات