سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۱۲۸

۱

گدای کوی خراباتم و غمم این است

که باده آتش سوزان و کاسه چوبین است

۲

مزاج باده پرستان گرفته ام در عشق

به جان ازان نبود رغبتم که شیرین است

۳

ز بخت تیره به غیر از زیان مرا چه رسد

هزار زخم بر اعضا و جامه مشکین است

۴

خبر ز ناله ی جانسوز کوهکن دارد

چه شد که صورت شیرین به خواب سنگین است

۵

عجب مدار به زیر فلک ز کثرت خلق

هجوم کرده مگس، بس که خانه شیرین است

۶

سر کسی که بجنبد به دهر، نیست سلیم

دگر ز خواندن شعرم چه چشم تحسین است؟

تصاویر و صوت

نظرات