سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۱۴

۱

مزن به خون من ای پر عتاب، استغنا

که می پرست نزد بر شراب، استغنا

۲

دلی که در چمن محفل تو ره دارد

زند به باغ چو مرغ کباب استغنا

۳

به خوان فقر بود هر که سیر چشم، زند

به قرص پنجه کش آفتاب استغنا

۴

خوشا دیار قناعت که می زنند اطفال

به شیر دایه، شب ماهتاب استغنا

۵

مکن تواضع اهل زمانه را تقصیر

که کرد خانه ی ما را خراب استغنا

۶

سلیم سوخت مرا تشنگی و بر لب جوی

زند چو موج، لب من به آب استغنا

تصاویر و صوت

نظرات