سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۱۴۲

۱

مرا ز راز دو عالم، سخن بلندتر است

حدیث اهل محبت ز عالم دگر است

۲

بیا که موسم گل چون نسیم در گذر است

بط شراب چو طاووس مست جلوه گر است

۳

ز رفتن شب و وقت گل چراغ چه غم

پیاله گیر که فصل شکوفه ی سحر است

۴

حریف کاسه ی چشم سیاه مست تو نیست

دلم که از گل رعنا تنک شراب تر است

۵

ازان همیشه سر من به زیر بال خود است

که از هما به خودم اعتقاد بیشتر است

۶

برای رفتن دوزخ بهانه می خواهم

بهشت ورنه مرا جای خانه ی پدر است

۷

کجاست خرقه که خاشاک خشک پیکر ما

ز برق ابر سیاه سمور در خطر است

۸

ره نسیم چمن بس که از قفس بستند

گذشت فصل گل و عندلیب بی خبر است

۹

بهشت باده پرستان سلیم پای خم است

به این دلیل که میخانه عالم دگر است

تصاویر و صوت

نظرات