
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۱۴۸
۱
دلم همیشه ز آشوب عشق بی تاب است
درین محیط، گهر مضطرب چو سیماب است
۲
چو می به پیش نهم، قسمتم ز غیب رسد
کلید روزی من موج باده ی ناب است
۳
چه سود کوشش غافل، که در طریق طلب
رود به راه چو آب روان و در خواب است
۴
ز برشکال دگر ملک هند خرم شد
ز فیض ابر جهان خوش چو عالم آب است
۵
درین هوا بشنو از من و نگاه مدار
به خانه کاغذ ابری، که بیم سیلاب است
۶
ز جوش شوق که پروای نیک و بد دارد؟
برای مستی پروانه، شعله مهتاب است
۷
به توبه از می احباب آفتی نرسد
که چون شراب گل و لاله سربسر آب است
۸
میانه ی من و او همچنین نخواهد ماند
سلیم، بخت من آخر نمرده، در خواب است
تصاویر و صوت

نظرات