
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۱۶۴
۱
ز من شکایت آن جورپیشه برعکس است
فغان سنگ ز بیداد شیشه برعکس است
۲
صدای سنگ کند رخنه در دل فرهاد
به بیستون وفا، کار تیشه برعکس است
۳
نهال خشک وجود مرا ز موی سفید
چو نخل شمع، درین باغ ریشه برعکس است
۴
ز دیدن رخ او آتشم فتد در دل
چو آب و آینه، کارم همیشه برعکس است
۵
ره گریز به خاک است از فلک ما را
جز این چه چاره پری را، که شیشه برعکس است
۶
سلیم، ناله ز راحت کند دلم، آری
به هند زلف بتان، کار و پیشه برعکس است
نظرات