
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۱۸۷
۱
بیا که وصل تو گل را بهار دلخواه است
چمن ز رخنهٔ دیوار، چشم بر راه است
۲
به هرکجا روم از کوی او، دلم آنجاست
گدا به خانه، ولی کاسه بر سر راه است
۳
مبین حقیر کسی را، که شمع در شب تار
به از عصای بلند است، گرچه کوتاه است
۴
به پنجه شانهام از تارهای موی سفید
چو شانهایست که در کارگاه جولاه است
۵
مپرس حال مقیمان خانهٔ افلاک
که نان به طاق بلند است و آب در چاه است
۶
سلیم از مه نو حال آسمان پیداست
نشان مرکب طفلان رکاب کوتاه است
تصاویر و صوت

نظرات