
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۱۹
۱
ای خامه حرف زن که پس از ما کلام ما
شاید به اهل راز رساند سلام ما
۲
آن صید پیشه ایم که تا بگذرد همای
چون مسطر از غرور دهد کوچه، دام ما
۳
از زنده رود آب بقا، خضر همچو موج
پهلو تهی کند ز تمنای خام ما
۴
ای باغبان به جان تو ما آزموده ایم
از نکهت گل است علاج زکام ما
۵
ای فقر، از لباس تو گر شکوه ای کنیم
همچون حریر، شال تو باشد حرام ما!
۶
در نامه های او که پر از نام هر کسی است
خالی ست همچو نقش نگین جای نام ما
۷
تا چند چون سلیم نشینیم در کمین؟
مرغان رمیده اند چو عنقا ز دام ما
تصاویر و صوت

نظرات