
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۱۹۰
۱
سامان شادمانی و برگ طرب کجاست
دارم دلی که پاکتر از خانه ی خداست
۲
گر صد بهار آمده، بیرون نمی رود
فصل خزان به گلشن ما پای در حناست
۳
افتادگی به وصل مرا سربلند کرد
بخت سیاه بر سر من سایه ی هماست
۴
منصور هرچه هست خود اقرار می کند
از چوب و ریسمان دگر آیا چه مدعاست
۵
شب های وصل، مضطرب از غمزه می شویم
نادیدنی ست روی عسس، گرچه آشناست
۶
ای وای اگر به شکوه زبان آشنا کنیم
مهر خموشی لب ما مهر کربلاست
۷
عمرم چو گردباد به سرگشتگی گذشت
خاک وجود من مگر از گرد آسیاست
۸
مجنون عشق در ره آوارگی سلیم
چون سنگ آسیا به سماع از صدای ماست
نظرات