
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۱۹۵
۱
گل نشاط به بزم شراب پامال است
پیاله در کف مستان چراغ اقبال است
۲
به اشک چشم اسیران کجا نگاه کند
چو موج در ره او آب خضر پامال است
۳
عیان بود به تو پروانه آخر کارت
که سرنوشت تو بر صفحه ی پر و بال است
۴
اگر به چشم حقیقت نظر کنی، دانی
که طوق فاخته بر پای سرو خلخال است
۵
بهوش باش فریب سخن دلت نبرد
سواد نامه ی ما از سیاهی خال است
۶
نکرد فتح مرادی سلیم در همه عمر
که گفته است که همت بلنداقبال است؟
نظرات