
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۲۱۵
۱
شد بهار و به بوستان عید است
لاله با گل به دید و وادید است
۲
جام گیتی نماست ساغر گل
باغبان جانشین جمشید است
۳
هر طرف غلتد از نسیم بهار
فصل مستی گربهٔ بید است
۴
خندهٔ گل گرفت عالم را
مستی او ز جام خورشید است
۵
آسمان به رقص آوردهست
صورت بلبل، نوای ناهید است
۶
از گل آموخت کبک خندیدن
کار اهل جهان به تقلید است
۷
ناشکفته گلی نماند سلیم
غنچهٔ ما ز خنده نومید است
نظرات