سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۲۳۴

۱

جدل از خصم هنر باشد و از من عیب است

چون رگ لعل ز دانا رگ گردن عیب است

۲

طعنه خوش نیست به دشمن، که به هم مردان را

جنگ کردن چو زنان همره سوزن عیب است

۳

گر کنم شکوه ز بی مهری او عیبی نیست

گله از دوست توان کرد، ز دشمن عیب است

۴

خانه ای را که بود بخت سیه فرش درو

آفتابش چو گل چشم به روزن عیب است

۵

در دیاری که درو رسم قناعت باشد

رفتن مور پی دانه به خرمن عیب است

۶

کسوت سرمه ی ما ماتمیان است دلیل

که پی کشته ی مژگان تو شیون عیب است

۷

منع می می کندم شیخ، ندانم کز چیست

که به مسجد هنر است این و به گلشن عیب است

۸

خلق سرگشته ی چرخند، نه تقدیر خدا

همچو دهقان به کف شاه، فلاخن عیب است

۹

کاشکی گل نگذارد به خس و خار سلیم

چمنی را که درو پاکی دامن عیب است

تصاویر و صوت

نظرات