سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۲۴۵

۱

ز دوری تو مرا خوشدلی میسر نیست

به غیر خون جگر بی توام به ساغر نیست

۲

دلم به سوی تو پرواز می کند از شوق

که گفته است که مرغ کباب را پر نیست؟

۳

فغان که از پی مکتوب خود به دام امید

هزار مرغ گرفتم، یکی کبوتر نیست!

۴

چو دید حال مرا، گفت پیر کنعانی

که داغ دوری فرزند چون برادر نیست

۵

چه می، که آب حرام است بی برادر خویش

برین حدیث گواهی چو شیر مادر نیست

۶

درین محیط، تفاوت به چشم معنی بین

ز دست و پا زدن بسته و شناور نیست

۷

بلند و پست جهان هرچه هست در کار است

ز حکمت است که انگشت ها برابر نیست

۸

ز کینه نیست به هنگام گریه آه مرا

که گرد قافله است این، غبار لشکر نیست

۹

ز جور دوست شکایت سلیم نتوان کرد

چه شد که خون مرا ریخت، آب کوثر نیست

تصاویر و صوت

نظرات