
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۲۵۰
۱
حاصل سوختگان در ره برق خطر است
لشکری آفتش از مور و ملخ بیشتر است
۲
مگذران نوبت ما ساقی اگر شیفته ایم
نیست این بیخودی از باده، ز جای دگر است
۳
داغ بر پیکرم افزون بود از جوهر تیغ
زخم بر سینه ی من بیش ز موج سپر است
۴
مکن اظهار پریشانی خود پیش کسی
بخیه پیدا چو نباشد ز رفوگر هنر است
۵
بر در کعبه سراغ حرم دل کردم
از درون گفت کسی خانه ی دل پیشتر است
۶
مگذر از مستی اگر دور جوانی بگذشت
پیری و باده ی گلرنگ چو شیر و شکر است
۷
می کنم خدمت او را به سر و چشم، سلیم
که مرا پیر خرابات به جای پدر است
نظرات