سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۲۵۱

۱

پایه ی نعش مرا یار من از جا برداشت

آخر از خاک مرا آن گل رعنا برداشت

۲

در رهش هیچ کس از خاک مرا برنگرفت

نقش پا را نتواند کسی از جا برداشت

۳

بگذر از هستی و خود را به مقامی برسان

تا درین ره ننهی سر، نتوان پا برداشت

۴

کوه و صحرا همه گلزار شد از گریه ی من

مژه ام منت ابر از سر دنیا برداشت

۵

ساقی از بزم برون رفت و دلم با خود برد

از پی باده مگر رفت که مینا برداشت؟

۶

رفت آن سرو روان چون سوی گلزار سلیم

بلبل از دامن گل دست تمنا برداشت

تصاویر و صوت

نظرات