
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۲۵۷
۱
می بی منت اگر میل کنی، حیرانی ست
جامه ی مفت اگر می طلبی، عریانی ست
۲
قصه ی افسر کیخسرو و تاج جمشید
به سر خاک نشینان که مرصع خوانی ست
۳
آشنایی همه جا از ره نسبت خیزد
مست را دوستی ابر ز تر دامانی ست
۴
با چنین کوتهی عمر، بیان نتوان کرد
قصه ی طول امل را، که سخن طولانی ست
۵
می دوند از پس و پیشم به تماشا خلقی
عشق را شور جنون، کوکبه ی سلطانی ست
۶
در تمنای سجود در او کاسته ام
چون هلال آنچه ز من مانده به جا، پیشانی ست
۷
نتوان گفت می کوثر و آب زمزم
شرح کیفیت لعل لب او وجدانی ست
۸
چشم مستی که ربوده ست ز سر هوش مرا
شیر از نسبت او در پی آهوبانی ست
۹
چاره ی زخم دلم مرهم عیسی نکند
خنجری نیست مرا چاک جگر، مژگانی ست
۱۰
صحبت عشق و جنون گرم چو گردید سلیم
کشتی حوصله از شبنم می طوفانی ست
تصاویر و صوت

نظرات