
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۲۶۶
۱
خط نیست این به گرد گلت، سبزه ی تری ست
این خط برای دعوی حسن تو محضری ست
۲
از خضر، رهروان تو منت نمی کشند
هر موج ریگ بادیه بر چشمه رهبری ست
۳
ناموس برده پرده نشینان باغ را
ای تاک، دختر تو چه محجوب دختری ست
۴
بر رهگذار جلوه ات ای ابر نوبهار
هر دانه بر زمین چمن، خاک بر سری ست
۵
سر نیست ای حریف، وگرنه درین چمن
هر لاله است تاجی و هر غنچه افسری ست
۶
ای ناخدا، ز صحبت او احتراز کن
طوفان ندیده ای که چه دیوانه ی تری ست
۷
روزم سیاه گشته ز شوخی که هر زمان
چون آفتاب گنجفه در دست دیگری ست
۸
از بس چمن سلیم برافروخت از بهار
هر غنچه ای به شاخ، درخشنده اختری ست
نظرات