
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۲۶۸
۱
آن گل که توان حرفی ازان زد گل داغ است
تا کی سخن لاله و گل، این چه دماغ است
۲
از داغ دلم فیض رسد سوختگان را
پروانه کمربسته ی این پای چراغ است
۳
تندی مزاجم اثر عشق نهانی ست
خار سر دیوار، نشان گل باغ است
۴
با لاله سخن زان رخ گلرنگ مگویید
بر حال خود او را بگذارید که داغ است
۵
در باغ ز سامان گل و لاله کمی نیست
چیزی که درین فصل ضرور است، دماغ است
۶
بر حال سلیم است مرا رشک که از شوق
در کعبه ی وصل است و همان گرم سراغ است
نظرات