
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۲۶۹
۱
بیا که فصل خوش روزگار نزدیک است
زمان سیر گل و لاله زار نزدیک است
۲
فتاده ام به طلسم قفس، چه چاره کنم
ز باغ دورم و فصل بهار نزدیک است
۳
به حرف عشق، همین کوهکن بود امروز
که پاره ای سخن او به کار نزدیک است
۴
نوید دولت دنیا چنان بود کز مهر
دهند مژده به مجرم که دار نزدیک است
۵
چو نیست قوت یک گام رفتنم از ضعف
چه سود ازین که ره کوی یار نزدیک است
۶
حدیث قرب وطن پیش من مگوی، چه سود
که سیل بادیه را کوهسار نزدیک است
۷
به خانه می نتوان خورد در بهار سلیم
کنار کشت و لب جویبار نزدیک است
نظرات