سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۳۰۱

۱

خونم از دوری می در تن لاغر خشک است

چون گل آینه ام ریشه ی جوهر خشک است

۲

حیرت از این همه سامان سرشک است مرا

که به چشمم مژه چون دست توانگر خشک است

۳

عشق بحری ست کز آلودگی کام درو

چون پر و بال بط اندام شناور خشک است

۴

چه عجب گر خبر ما به عزیزان نرسد

نامه چون خشک بود، بال کبوتر خشک است

۵

نیست بر پیکر ما آفتی از عشق سلیم

چه غم از آتش اگر بال سمندر خشک است

تصاویر و صوت

نظرات