سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۳۱

۱

چه غافلی‌ست ز دور سپهر‌، مردم را

در آسیا بنگر خواب ناز گندم را

۲

هزار همچو تو رفتند و آسمان برجاست

بسا سبو که شکسته‌ست در قدم خم را

۳

سپهر را خطر از رهگذار حادثه نیست

زیان نمی‌رسد از سنگ‌، کاسهٔ سم را

۴

به دفع چشم بد هر کسی سپند‌ی هست

کسی چه چاره کند چشم زخم انجم را

۵

به جلوه‌گاه تو ای شاخ گل ز شرم چو کبک

به خویش دزدد طاووس بوستان دم را

۶

کسی که بر حذر است از زبان مار، سلیم

به خود دراز ندیده زبان مردم را

تصاویر و صوت

نظرات