
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۳۱۸
۱
به سینه ام ز غمت داغ بر سر داغ است
وجود من چو پلنگ از تو مجمر داغ است
۲
زری که همره خود بعد مرگ از عالم
به زیر خاک برد کس، همین زر داغ است
۳
جنون عشق، جلوریز تاخت بر سر من
سواد موی، سیاهی لشکر داغ است
۴
کدام جنس محبت ز من به رونق ماند
که از غبار دلم خاک بر سر داغ است
۵
سلیم هیچ کس از عیش نیست در آزار
منم که گل به سر من برابر داغ است
تصاویر و صوت

نظرات