
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۳۲۱
۱
مژده یاران را که یار از دست ما ساغر گرفت
در میان شعله و خاشاک، صحبت درگرفت
۲
جوهر پاکان کجا آلوده ی زینت شود؟
همچو آب آیینه ام را کی توان در زر گرفت
۳
کوهکن افشرد هرگه دامن مژگان خویش
بیستون را آب همچون سنگ سودا برگرفت
۴
با کرم هرکس که سودا کرد نقصانی ندید
ابر جای قطره ی آب از صدف گوهر گرفت
۵
پند ناصح مانع آهم نمی گردد سلیم
کی توان با موم هرگز روزن مجمر گرفت
تصاویر و صوت

نظرات