
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۳۳۶
۱
عشق خونریز که شیر مست است
به دل از تیر تو در نی بست است
۲
هر کجا راهزنی برخیزد
با تو چون دزد حنا همدست است
۳
حذر از فتنه ی آن چشم سیاه!
تیغ دارد به کف و بدمست است
۴
این چه بالاست، که در طرف چمن
سرو چون سبزه به پیشش پست است
۵
جای زر در کف آزاده سلیم
چون زر داغ به پشت دست است
نظرات