سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۳۳۸

۱

از مصلحت الفت به من پیر گرفته ست

این تجربه را از شکر و شیر گرفته ست

۲

دل در طلبت بر ره دریوزه قدم زد

اول ز سر کوچه ی زنجیر گرفته ست

۳

از دام و قفس باک ندارم، بگذارید

صیاد اگر اوست مرا دیر گرفته ست

۴

افسوس که شد از ستم آینه ویران

ملک دل ما را که به شمشیر گرفته ست

۵

از راست روی راه به مقصود توان برد

این تجربه را عقل من از تیر گرفته ست

۶

خاموش ازان همچو سلیمم که درین بزم

راه نفسم اشک گلوگیر گرفته ست

تصاویر و صوت

نظرات