
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۳۳۹
۱
از عیش دل مرا چه رنگ است
این آینه در طلسم زنگ است
۲
کارم چو صبا همه شتاب است
کاری که نمی کنم درنگ است
۳
گشتم پی کام دل جهان را
جایی که نرفته ام فرنگ است
۴
عیش دنیا و قسمت من
صحرای فراخ و کفش تنگ است
۵
از وجد نرفت کس به معراج
صوفی! اینها خیال بنگ است
۶
شوق تو گداخت پیکرش را
هرچند سرشت بت ز سنگ است
۷
از عشق مشو سلیم ایمن
هر موج محیط او نهنگ است
نظرات