
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۳۴۵
۱
زاهد بیا و پرده برافکن ز راز خبث
ما دمکش توایم به آهنگ ساز خبث
۲
عمرت دراز باد که در دورت اژدها
حسرت برد همیشه به عمر دراز خبث
۳
نزدیک تو فرشته نگردد که زیر خاک
می آید از دهان تو بوی پیاز خبث
۴
بعد از طعام هر که بشویی تو دست را
باشد ترا وضو ز برای نماز خبث
۵
حرفی بگو سلیم ز اوضاع روزگار
ما اهل بخیه ایم، مکن احتراز خبث
نظرات