
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۳۴۶
۱
به من ز یاد رخ اوست گلستان محتاج
چو گل فروش نیم من به باغبان محتاج
۲
گر آبرو بفروشی به دشمنان، صد بار
نکوتر است که باشی به دوستان محتاج
۳
به یکدگر همه ی کاینات را کار است
کمان به تیر بود، تیر بر کمان محتاج
۴
گمان سودی اگر هست در تهیدستی ست
ببین چه می طلبد بر در دکان محتاج
۵
به قصد اختر خود گر کشم سلیم آهی
به یک ستاره شود هفت آسمان محتاج
نظرات