
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۳۵۱
۱
خوش آن دمی که لبم گردد آشنای قدح
به پای خم سر خود را نهم به جای قدح
۲
بنوش می که سری در جهان نمی بینم
که چون حباب بود خالی از هوای قدح
۳
به غیر حرف می از می کشان چه می خواهی
که در نماز نخوانند جز دعای قدح
۴
ز دل جفای ترا وصل عذرخواهی کرد
که بوسه ی لب ساقی ست خونبهای قدح
۵
کنم سلیم وصیت که ساقی از پس مرگ
کند چو توبه به خاکم به زیر پای قدح
نظرات