
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۳۶۴
۱
امشب گل شکفتگی ما دو رنگ بود
نقل شراب، پسته ی خندان تنگ بود
۲
ساقی ز چهره آینه بر روی بزم داشت
مطرب ز پنجه، شانه کش زلف چنگ بود
۳
گل از حجاب لاله رخان حال غنچه داشت
شکر ز خنده ی لب خوبان به تنگ بود
۴
می کرد مدعی به من اظهار دوستی
امشب ستاره پنبه ی داغ پلنگ بود
۵
هر موج کز محیط پرآشوب روزگار
برخاست، چون ملاحظه کردم نهنگ بود
۶
ننمود مرگ هیچ کس از بیم جان مرا
اوقات عمر من همه چون روز جنگ بود
۷
گردد دلم شکسته ز تندی بوی گل
آن روزگار رفت که این شیشه سنگ بود
۸
چون صورت فرنگ، نگاه تو عام شد
رفت آن زمان که عرصه بر احباب تنگ بود
۹
موج شراب، صیقل آن تا نشد سلیم
چون برگ تاک، آینه ام زیر زنگ بود
تصاویر و صوت

نظرات