
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۳۸۳
۱
مرا بر حاصل کس نیست امید
از آنم دل کشد بر سایهٔ بید
۲
کریمش چون توان گفتن، لئیم است
گنه را هرکه نتوانست بخشید
۳
تلاش منصب پروانه کم کن
که نتوان سوختن خود را به تقلید
۴
میان عاشقان در عهد حسنش
کفن عام است همچون جامه ی عید
۵
فتاده هر طرف خالی به رویش
به رنگ نقطه ها بر شکل خورشید
۶
سفال ما سلیم از سنگ دشمن
مرصع گشت همچون جام جمشید
نظرات