
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۳۹۶
۱
به کوی عشق اسیران به بوی یار روند
که بلبلان به چمن از پی بهار روند
۲
به پای خم چو نشینند می کشان به نشاط
به فکر کار نیفتند تا ز کار روند
۳
هلاک شیوه ی تمکین بی قرارانم
که همچو کوه نشینند و چون غبار روند
۴
چو در برون چمن بگذری، همه گل ها
پی نظاره به بالای شاخسار روند
۵
چو مومیایی لطفی امید نیست سلیم
شکستگان به سر کوی او چه کار روند
نظرات