سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۴۰۸

۱

شد بهار و باغبان دیگر در دکان گشود

مایه ی خود گلفروش از گوشه ی دامان گشود

۲

گل چنان آیینه ای افروخت کز شوق سخن

بیضه ی طوطی دهن چون پسته ی خندان گشود

۳

جز به دریابار چشم من نشیمن کی کند

بال موج از هر کجا مرغابی طوفان گشود

۴

آسمان و اخترانش بین، ولی از کار من

کافرم گر یک گره با این همه دندان گشود

۵

حیرتم بر عشق پر نیرنگ می آید سلیم

کز کلید باغ بر رویم در زندان گشود

تصاویر و صوت

نظرات