سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۴۲۱

۱

آنکه در پیری می عشرت به ساغر می‌کند

در کنار بام، مستی چون کبوتر می‌کند

۲

گفتگوی مردم دیوانه دارد تازگی

تا سخن سر می‌کند، صد کس قلم سر می‌کند

۳

از حقارت ننگرند اهل نظر سوی کسی

مور را آیینه‌ام نسبت به جوهر می‌کند

۴

همچو نیکان می‌توان شد، بخت اگر یاری کند

قطره را امیدوار از خویش، گوهر می‌کند

۵

خود به خود گردد مهیا حسن را اسباب ناز

مرغ دیبا بالش او را پر از پر می‌کند

۶

وادی سرگشتگی هم خالی از همچشم نیست

گردباد از رشک مجنون خاک بر سر می‌کند

۷

آسمان همچون حباب از جوش اشک من سلیم

برده سر در آب، تا باز از کجا برمی‌کند

تصاویر و صوت

نظرات