
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۴۲۵
۱
غریبی را به من عشقت وطن کرد
بیابان را به چشم من چمن کرد
۲
چرا ای شمع خاموشی به بزمش
زبانت هست، می باید سخن کرد
۳
چه حاصل شمع را از تاج زرین
که فانوسش پس از مردن کفن کرد
۴
کجا اندیشه ای از مرگ دارد
کفن را آنکه چون گل پیرهن کرد
۵
سلیم از ذوق غربت بی نصیب است
چو داغ آن کس که در یک جا وطن کرد
تصاویر و صوت

نظرات