سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۴۶۱

۱

از دیر و کعبه تا به دو جانب دو خانه ماند

چون قبضه ی کمان دل ما در میانه ماند

۲

خرمن ز خوشه، رفته ی جاروب برق شد

در خواب چشم مور ز غفلت چو دانه ماند

۳

تاراج هرچه داشت، نمودیم و می خوریم

افسوس حلقه ای که به گوش زمانه ماند

۴

نقصانی از رمیدن مرغان نشد ترا

همچون گره به حلقه ی دام تو دانه ماند

۵

رفتم ازین خرابه و از ضعف سایه ام

همچون نشان دود به دیوار خانه ماند

۶

در راه دین چه کار برآید ز منعمان

دستی که مور داشت در آغوش دانه ماند

۷

عیشی سلیم قسمت ما نیست در جهان

دردسری به ما ز شراب شبانه ماند

تصاویر و صوت

نظرات