
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۴۶۳
۱
چشم پرافسون او سحرآفرینی میکند
تیر مژگانش ز شوخی دلنشینی میکند
۲
آخر حسن است و کار او به زلف افتاده است
داده خرمن را به باد و خوشهچینی میکند
۳
پیش پای خویش را هرکس نمیبیند چو شمع
لاف باطل میزند گر دوربینی میکند
۴
نعمت فغفور را فیضی که در خاصیت است
کاسه چوبین گدا را چوب چینی میکند
۵
سایه را با خویشتن همره نمیخواهد سلیم
همچو عنقا هرکه او وحدتگزینی میکند
تصاویر و صوت

نظرات