
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۴۹۱
۱
ز دام عشق کی آزادیام هوس باشد
که رخنه در دلم از رخنهٔ قفس باشد
۲
چه می کند چمن عیش ما بهاری را
که همچو فصل گل صبح، یک نفس باشد
۳
درین چمن چه کنی فکر آشیان که درو
بنفشه را سر پرواز چون مگس باشد
۴
ز بخت خویش چه نقصان که نیست در کارم
چو می فروش که همسایه ی عسس باشد
۵
سلیم توبه ز می کرده ام، ولی در بزم
کسی که می دهدم جام، تا چه کس باشد
نظرات